سلام دختری هستم 23 سالمه
راستش یه مشکلی دارم میدونم شایدم مشکل نباشه ..به هرحال الان دغدغه ی ذهنیمه
راستش من موقعیتای خوبی واسه ازدواج داشتم(راستش دروغ نگم سه تاس که همیشه حسرتشو میخورم...)
ولی اون موقع که باید قدرشو میدونستم،ندونستم...میدونم الان دیره وشاید نشه کاری کرد اگه راهی به ذهنتون میرسه...در مورد یکیش کمک کنین ممنون میشم...
قضیه اینه که من تازه لیسانس گرفتم، ترم 8 لیسانسم،تقریبا پارسال همین موقع یکی از استادام که با توجه به سن و سایر ویژگیهاش مورد خوبی برای ازدواج بود،خیلی بیش از حد به من توجه میکرد...و من اصلن به این رفتاراش فکر نمیکردم(نمونه هاشو اینجا به دلایل امنیتی نمیشه گفت )مثلا یکیش اینکه بیخودی ازم جلوی خودم و پشت سرم پیش بچه ها تعریف میکرد در صورت یکه من اصلا نمیشناختمش فقط دو بار رفته بودم سر کلاسش...یا وسط کلاس درسو ول میکرد با من حرف میزد...ولی در کل خیلی زیادی شده بود و این قضیه بین بچه ها پیچیده بود...به قدری که چند نفر از همکلاسی هایی که زیادم باشون نزدیک نبودم چند بار مخفیانه بام حرف زدن و به من اخطار دادن اگه رابطه ای مخفی با استادمون دارم اینقدر تابلوش نکنم....؟!!!و من تازه اون موقع بود که بهت زده متوجه توجهای سابق استادم شدم...که دیگه اواخر سال بود....در کل اون موقع تو مود ازدواج نبودم....حتی بعد از اینکه این قضیه رو فهمیدم ،کار خاصی نکردم و اصلن به استادمون توجه خاصی نداشتم...(الان که فکر میکنم اگه منم بودم با اون همه توجهی که بهم داشت و من باش خیلی معمولی بودم..،مطمینن از ترس اینکه ممکنه علاقه ای بش نداشته باشم پاپس میکشیدم....
آخرین کارشم این بود که وسط کلاس بم گفت وایسم بعد کلاس کارم داره و خیلی هم اصرار کرد بعد کلاس که تنها بودیم خیلی عشقولانه بم گفت نگران نمره نباشم....
در صورتی که من اصلن نگران نمره نبودم آخه من خیرسرم جزو شاگرد اولای دانشگامون بودم..
خلاصه کنم...الان یه سال گذشته ...و من چون الان درسم تموم شده و به ازدواج فکر میکنم و خاستگارای سنتی دارم که اونا به دلم نمیشینن ..اونوقت یاد موقعیت پارسالم میوفتم دلم خون میشه....
استادمون معیارهامو داره ولی نمیدونم الان کاری میشه کرد یا نه؟ شمارشو دارم ...البته اونم شمارمو داره چون دوبار واسه نمره و پایان نامه باش در ارتباط بودم...
من خودم هر نقشه ای کشیدم(منظورم از نقشه بهانه ای برای ارتباط باهاش (تلفنی ا مسیجی...)) ولی پای اجرا شدنش که میوفته..با خودم میگم اگه واقعا هنوز حسی بم داشت ،شمارمو که داره کافی بود اس ام اسی زنگی خلاصه یجوری بحثو باز میکرد..الانم که دیگه شاگردش نیستم.
ولی دوباره با خودم میگم ..آخه منم تمایلی بش نشون ندادم.حق داره که علاقه ای هم داره جلو نیاد...
اگه نظری دارین که بشه کاری کرد تا دیر نشده بم بگین..
مرثی از همه